بین خوف و رجاء؛ حالت واقعی مؤمنان در مسیر تقوا از دیدگاه قرآن و نهج‌البلاغه

در روزگاری که ذهن‌ها از هیاهوی بی‌وقفه‌ اطلاعات پراکنده آکنده شده است، رجوع به متون ریشه‌دار و نجات‌بخش بیش از همیشه ضروری به نظر می‌رسد و چه متنی گرانسنگ‌تر از نهج‌البلاغه که از سرچشمه‌ حکمت امام علی(ع) جاری شده و قرن‌هاست که دل‌ها و جان‌ها را سیراب می‌کند؟

به گزارش تجارت ایده‌آل، بنابر روایت ایکنا، با تأکید دوباره رهبر معظم انقلاب بر اهمیت آشنایی با این میراث معرفتی، خبرنگار ایکنا از اصفهان به سراغ علی‌اکبر توحیدیان، پژوهشگر قرآن و دکترای علوم قرآن و حدیث رفته است تا در بخش یازدهم سلسله‌ گفت‌وگوهای «جرعه‌ای از کوثر نهج‌البلاغه»، به موضوع یقین متقین به بهشت و جهنم و انعکاس آن در دنیا بپردازد.

در ادامه، شماره یازدهم گفت‌وگویی را می‌خوانیم که ما را از ظاهر واژگان عبور می‌دهد و به جان کلمات می‌برد.

در ادامه شرح خطبه همام، به این فراز می‌رسیم که حضرت امیر(ع) می‌فرماید: «فَهُمْ وَالْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا…» تحلیل شما از این فراز چیست؟
در این عبارت از خطبه، امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «فَهُمْ وَالْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَهُمْ وَالنَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ» اهل تقوا در دنیا چنان به یقین بهشت و جهنم رسیده‌اند که گویی بهشت را دیده و متنعم‌اند و جهنم را دیده و در عذاب‌اند. چنانچه در کلام موزون امیر بیان و بلاغت نظر کنیم، موازنه‌ای میان تعابیر ژرف و دقیق احساس می‌کنیم؛ در یک سوی این موازنه شوق، ثواب و جنت با همه‌ درجاتش برای اهل تقوا و در سوی دیگر، خوف، عقاب و آتش برای اهل معصیت با همه درکاتش به تصویر کشیده شده است.

گفتیم که عارفان معتقدند فاصله این دنیا با آن دنیا برای اهل تقوا، فقط به اندازه حرف «کاف تشبیه» در عبارت «کَمَنْ قَدْ رَآهَا» است؛ زیرا طاعات و عبادات و معارف قرآن و اهل بیت(ع) در این جهان، همانند وجود عینی چشمه‌ها و نهرهای بهشت در جهان آخرت است. به‌ عبارت دیگر، کسانی که در این دنیا اهل تقوا هستند، آن لذت‌های معنوی را می‌چشند و می‌فهمند و کسانی که مرتکب گناه می‌شوند، عذاب آن را نیز در همین دنیا لمس می‌کنند.

آیا نمونه‌ای عینی و علمی برای اثبات این نگاه وجود دارد؟
بله. فرمایش حضرت، وجود عینی دارد و در حد اعلا شامل خود معصومین(ع) و در درجات پایین‌تر شامل اولیای الهی در همه عصرها و نسل‌ها می‌شود، همان‌گونه که در شماره گذشته به این مطلب اشاره کردیم. برای بررسی علمی و دقیق این مطلب، می‌توان به ۱۰ جلد کتاب ارزشمند «معادشناسی» از علامه آیت‌الله سیدمحمدحسین حسینی طهرانی(ره) مراجعه کرد. در این تألیفات، به زیباترین وجهی که می‌توان این بحث را به زبان فارسی نوشت، همه‌چیز تبیین شده و بحث سه نشئه‌، یعنی عوالم دنیا، برزخ و قیامت با نگاهی عالمانه و عارفانه آمده است. مطالعه‌ آن را به همه‌ مخاطبان محترم توصیه می‌کنم.

به تصریح علامه طهرانی(ره)، وقتی انسان متقی در این عالم عبادت می‌کند و معارف قرآن و اهل بیت(ع) را می‌آموزد و به آن‌ها عمل می‌کند، در حقیقت در بهشت برین و جاویدان، از نعمت‌های الهی متنعم است. با این نگاه، چشمه‌ها یا نهرهای بهشتی که شامل عسل مصفا، شیر، آب زلال، شراب طهور و… است، انعکاسشان در این دنیا همان معارف قرآن و اهل بیت(ع) و عمل به آن‌هاست. واژه‌هایی مانند «نهر»، «عین»، «عسل»، «ماء»، «شراب» و مشابه آن‌ها همگی الفاظی‌‌ است که خواص و لذتشان برای ما در دنیا و عالم طبیعت قابل فهم و درک است؛ بنابراین قرآن هم از این مظاهر لذت دنیوی نام برده تا ما تا حدودی به حقیقت این واژه‌ها پی ببریم. آیه‌ ۱۵ سوره‌ مبارکه‌ محمد(ص) که می‌فرماید: «مَثَلُ الْجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ…؛ مثل بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده، چون باغى‌ است که‌ در آن نهرهایى‌ است»، از جمله‌ آیاتی‌ به‌شمار می‌رود که به این حقایق اشاره دارد.

آیا این نگاه با آیات دیگر قرآن نیز هماهنگ است و چه تأثیری بر اعمال انسان در دنیا دارد؟
بله، کاملاً هماهنگ و مکمل همدیگرند. همه این نکات پشتوانه‌ قرآنی دارند؛ برای مثال در تفسیر آیه ۱۲ سوره یس آمده است: «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ»؛ یعنی عملکرد انسان پیش از آنکه به قیامت برسد، در قالب پرونده‌ای کامل به دستش می‌رسد؛ حتی آثاری که از کارهای او باقی مانده نیز در پرونده‌ اعمال ضبط می‌شود؛ اثر مثبت به‌‌مثابه «حسنه» و اثر منفی به‌‌مثابه «سیئه.»

برای همین بدعت‌ها و سنت‌های غلط خرافی که به اسم دین در جامعه از جای کوچکی شروع می‌شود، بعد از مدتی رواج می‌یابد و پس از چند سال، مردم فکر می‌کنند این‌ها جزو دین محسوب می‌شود و یا مخالف مبانی نیست، پرونده‌ای قطور از گناهان برای بنیان‌گذارانش به دنبال دارد و عقاب و عذاب آن را متحمل می‌شوند. به همین ترتیب، کسی که کار مثبتی انجام داده است؛ برای مثال ساختمان عام‌المنفعه‌ای ساخته، کتاب خوبی نوشته یا شاگردان خوبی پرورش داده، تا زمانی که آن آثار مثبت پابرجاست، برایش خیرات نوشته می‌شود و از ثواب آن‌ها بهرمند می‌شود.

از دیگر آیات قرآن کریم که در آن تعبیراتی گویا از پیوستگی دنیا و آخرت وجود دارد، آیه ۷۳ سوره اسراء است که در آن می‌خوانیم: «وَمَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِیلًا؛ کسی که در این دنیا کور از حقیقت باشد، در آخرت نیز کور و گمراه‌تر خواهد بود.» کور یعنی کوردل و بی‌بصیرت. اینجا راهی و فرصتی باقی‌ است که ما از این کوری خارج شویم؛ ولی وقتی به آنجا منتقل شدیم، دیگر قابل برگشت نیست؛ بنابراین این وصف حال را در قرآن می‌خوانیم که: «یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی؛ می‌گوید: ای کاش برای این زندگی‌ام عبادت خالصانه و کار نیک پیش فرستاده بودم.»

همچنین در آیه ۴۴ سوره حجر می‌خوانیم: «لَهَا سَبْعَهُ أَبْوَابٍ لِکُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ؛ برای آن هفت در است، برای هر دری گروهی از پیروان شیطان تقسیم شده‌اند.» تأویل این آیه در آن دنیا با تفسیر ظاهری آن منافاتی ندارد. گفته‌اند بهشت، هشت در و جهنم، هفت در دارد. برخی هم ابواب را درجات بهشت و درکات جهنم مطرح کرده‌اند.

بنابراین، در قرآن وقتی از جهنم صحبتی می‌شود و می‌گوید «جهنم»، منظور طبقه اول برای انسان‌هایی محسوب می‌شود که معتقد به اسلام بوده‌اند؛ اما گناهکارند. طبقات هفت‌گانه جهنم عبارت است از «سقر»، «درک»، «حطمه»، «لظی»، «جحیم»، «سعیر» و «هاویه»؛ درک‌الاسفل یا اسفل‌السافلین یعنی پایین‌ترین قسمت جهنم، جایگاه منافقان است؛ خداوند در آیه ۱۴۵ سوره نساء می‌فرماید: «إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ…؛ بی‌تردید منافقان در پایین‌ترین طبقه از آتش‌ هستند.»

درهای هشت‌گانه‌ بهشت هم در قرآن و روایات، «جنت فردوس»، «عدن»، «خلد»، «جنه‌المأوی»، «دارالسلام»، «دارالقرار»، «جنهالنعیم» و «دارالجلال» نامیده شده‌ است. در خطبه ۸۵ نهج‌البلاغه نیز به درجات بهشت اشاره شده: «(فی صفت الجنه) دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلاَتٌ، وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ، لاَیَنْقَطِعُ نَعِیمُهَا، وَ لاَیَظْعَنُ مُقِیمُهَا، وَ لاَیَهْرَمُ خَالِدُهَا، وَ لاَیَبْأَسُ سَاکِنُهَا؛ (برای بهشت توصیف‌شده) در آن درجاتی از یکدیگر برتر و جایگاه‌هایی گوناگون که نعمت‌هایش پایانی ندارد و ساکنانش هرگز از آن خارج نشوند، ساکنان بهشت جاوید، هرگز پیر و فرسوده و گرفتار سختی‌های ناامیدکننده نمی‌شوند.»

درباره جهنم، تأویل دیگری هم برای «سَبْعَهُ أَبْوَابٍ» ذکر شده که به بحث اخلاقی ما مرتبط است؛ برخی گفته‌اند: این هفت در جهنم به اعضای اصلی بدن انسان مربوط و متصل است: دو چشم، دو گوش، زبان، شکم و شهوت؛ یعنی ما انسان‌ها هفت در جهنم را با جسم خود همراه داریم و آن‌ها را حمل می‌کنیم.

بدیهی‌ است که بر این اساس، ما می‌توانیم با همین اعضایی که ممکن است ما را به جهنم بکشاند، اگر در مسیر قرآن و اهل بیت(ع) به‌درستی استفاده کنیم و از عقل و رهبری الهی که خداوند به ما عطا کرده است، بهره‌مند شویم، به بهشت جاویدان هم برسیم.

«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفوراً. إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَلَاسِلَ وَ أَغْلَالًا وَسَعِیرًا. إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا؛ ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار خواهد بود یا ناسپاس. ما برای کافران، زنجیرها و بندها و آتش فروزان آماده کرده‌ایم. همانا نیکان همواره از جامی می‌نوشند که نوشیدنی‌اش آمیخته به کافور [آن ماده سرد، سپید و معطر] است.» (انسان/ ۳، ۴ و ۵)

بنابراین، اهل تقوا همیشه بین خوف و رجاء هستند. هم به رحمت الهی و مصداق بارزش، یعنی بهشت امیدوارند و هم از خوف انذار الهی و مصداق بارزش، یعنی دوزخ در حالت نگرانی و خشیت هستند. این پیام به خوبی در آیه ۱۱ سوره یس آمده است: «إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَـٰنَ بِالْغَیْبِ»؛ «خشیت» به معنای ترس از عظمت حضرت حق و «رحمان» اشاره به رحمت او دارد؛ به تعبیری دیگر همان خوف و رجایی‌ است که در خطبه‌ همام مورد توجه قرار گرفته و به آن اشاره کردیم و به جزئیات دیگرش خواهیم پرداخت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا