
یاران مهدی طارمی زیر ذره بین گاتزتا دلواسپرت؛ لیست رفتنی ها و ماندنی های اینتر تکمیل می شود!
با رفتن اینزاگی و آمدم کیوو شرایط برای برخی بازیکنان اینتر تغییر کرده است.
به گزارش تجارت ایدهآل، این دیگر همان اینتر گذشته نیست. واقعیت آن است که دیگر نمیتوان آن را «همان» دانست. فریب فاصلهٔ اندکِ زمانی تا فینال مونیخ را نخورید؛ تنها شانزده روز گذشته، اما گویی سالی سپری شده است. در حقیقت، زندگی تازهای آغاز شده؛ زیرا دورانِ کریستیان کیوو فرارسیده است.
حتی از زبان و لحنش میتوان آغاز این عصر را حس کرد. او وارث گروهی است که چهار سالِ پرتنش را زیر نظر سیمونه اینزاگی گذراندهاند. بنابراین، هرچند نشانههایی از تداوم دیده میشود، انتظارِ تغییر نیز کاملاً موجه است. تغییری تدریجی، نه آنی — نه از جام جهانی باشگاهها که حتی فرصتی برای تأمل در آن نیست؛ رقابتها بیدرنگ آغاز میشود. اما افقها تغییر کردهاند؛ چه از منظر فلسفی و چه در سطح عملی. دو خطمشی عمده برجستهاند: نخست، حذف مرز آشکار میان بازیکنان باتجربه و جوان؛ و دوم، دگرگونی اجتنابناپذیر در سلسلهمراتب درون تیم.
آنان که رو به اوجاند
سه نام بیش از دیگران بر سر زبانهاست؛ البته در میانهٔ بازار نقلوانتقالات، همهچیز میتواند دگرگون شود. با این حال، بیراه نیست اگر بگوییم که فراتزی، دهفرای و کارلوس آگوستو، چشمانداز متفاوتی پیشرو دارند.
فراتزی، بیش از دیگران. بازیکنی که در آستانهٔ جدایی بود، تصمیم به ترک باشگاه گرفته شده بود؛ تنها اجرایش به تعویق افتاده بود. امیدی برای تداوم رابطهٔ او و اینزاگی نبود؛ گفتوگوی پرتنشِ پس از بازی با پاریسنژرمن در مونیخ، تنها آخرین نشانهٔ نارضایتی او بود.
اما اکنون، او خواهان ماندن و تجدیدنظر است. چون از بودن در اینتر و حضور در این گروه رضایت دارد. و دستکم در کلام، دریافته با کیوو همهچیز از صفر آغاز میشود و این فرصتی است برای آزمودنِ شانس دوباره. پس پروندهٔ جدایی، دیگر گشوده نیست؛ خوشاقبالی برای باشگاه.
تابستان حقیقت را روشن خواهد کرد: اگر این احساس اولیه دوام یابد، فراتزی دیگر به رفتن نخواهد اندیشید.
وضعیتی مشابه در مورد کارلوس آگوستو نیز صدق میکند. بازیکن برزیلی که همواره در سکوت، نقش یار دوازدهم را پذیرفته بود؛ نخستین جایگزین دیمارکو، اولین گزینهٔ تعویض در جناح چپ.
او هم به آیندهاش میاندیشید: فصلی در راه است که به جام جهانی میانجامد و اینتر او را میخواهد تا زیر نظر آنچلوتی در تیم ملی بدرخشد. او احساس میکرد در برخی مقاطع شایستهٔ فرصت بیشتری بوده، اما آن را نیافته. اکنون، نسیمی تازه وزیده و ذهن او را نرمتر کرده است.
دهفرای نیز همیشه بیحاشیه بود؛ جانشین ایدهآلی برای آچربی. اما در غیبت طولانیِ مدافع ایتالیایی، درخششی خیرهکننده داشت. و انتظار نداشت که از فوریه به بعد، دوباره به سایه رانده شود. اکنون، برای او نیز فرصتی تازه پدید آمده؛ از زیر آفتاب کالیفرنیا تا بازگشت به میلان.
آنان که موقعیتشان لرزان شده است
درون اینتر، نسیمی از نوسازی وزیدن گرفته اما نه انقلابی، نه نسلی؛ بلکه تدریجی.
با این حال، کیوو در مقایسه با اینزاگی، گرایش روشنی به پرورش استعدادها دارد. خودش نیز در روز معارفه به این مسئله اشاره کرد: سن تقویمی چندان اهمیت ندارد، و گذشته تنها تا جایی اعتبار میآورد.
دیمارکو، برای مثال، باید از نظر فیزیکی رشد محسوسی داشته باشد؛ چیزی که با کادر پیشین حاصل نشد. خود او از تعویضهای همیشگی پس از یک ساعت، خسته و دلزده بود. این مرحله باید پایان یابد؛ در غیر این صورت، شاید در برخی بازیها، اینتر بدون بهترین چپپایش میدان را آغاز کند.
و دیگر چپپا: آچربی. همانطور که در مورد دهفرای گفتیم، اکنون رقابت واقعی آغاز شده. آچربی باید از منظر بدنی بهخوبی مدیریت شود. میان این دو مدافع — که خصوصیات متفاوتی دارند — گردش بیشتری برقرار خواهد شد.
و در نهایت، چالهاناوغلو: باید دید کیوو نقش هافبک بازیساز را چگونه تفسیر میکند. در پارما، برای نمونه، بازیکن مرکزی خط میانی، جایگاهی بسیار ثابتتر داشت نسبت به نقشی که چالهاناوغلو نزد اینزاگی ایفا میکرد.
در این پست، شاید بارهلا را ببینیم (بهویژه اگر شوچی در سمت راست جایی در ترکیب بیابد). یا بازیکنی دیگر که از دل بازار میآید. در این میان، آصلانی احتمالاً بیشتر به حاشیه خواهد رفت؛ باشگاه شاید دیگر نخواهد سه فصل دیگر در انتظار شکوفاییاش بماند.
آنچه مسلم است، اینتر در حال تغییر است. و این تغییری بهجا و ضروریست: مسیرهایی نو، اما با همان آرمانهای دیرینه.
لیست رفتنی ها و ماندنی های اینتر بعد از بازگشت تیم از جام باشگاه های جهان تکمیل می شود…