
نگاهی به همه بدعهدیهای آمریکا در مذاکرات
آنچه از مجموع مسائل مربوط به مذاکرات ایران-آمریکا در تاریخ بعد از انقلاب مشهود است که اتفاقا مذاکرات زیادی را بین ۲ طرف رقم زده است، این است که عامل تخریب همه مذاکرات، منافع بازیگران مخرب در درون آمریکا یا بازیگران مخرب همپیمان آمریکا بوده است.
به گزارش تجارت ایدهآل، رضا رحمتی در یادداشتی نوشت: روز چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت از جانب طرف عمانی اعلام شد
مذاکرات ایران-آمریکا به تعویق افتاده است. بلافاصله طرف عمانی (وزیر خارجه عمان) در پیامی در شبکه اجتماعی
ایکس اعلام کرد: «به دلایل لجستیکی، نشست برنامهریزیشده میان ایالات متحده و ایران که قرار بود شنبه در
رم برگزار شود، به تعویق افتاد». وی همچنین اضافه کرد: «تاریخ جدید این مذاکرات پس از توافق متقابل اعلام خواهد شد».
این یادداشت به بهانه این اتفاق به برخی از عناصری که میتواند مذاکرات ۲ طرف را دچار اختلال کند، خواهد پرداخت.
نگاهی به تاریخ مذاکرات ایران و آمریکا که از همان سالهای ابتدایی انقلاب تاکنون وجود داشته است، نشاندهنده این
است که ۲ طرف نسبت به یکدیگر با حساسیتهایی مواجه شدهاند.
مذاکرات مستقیم و غیرمستقیم ایران و آمریکا، بعد از انقلاب از موافقتنامه الجزایر در سال ۱۹۸۱ شروع شد و آخرین آن
نیز دور سوم مذاکرات ایران و آمریکا با حضور سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا بود.
این یادداشت تلاش خواهد کرد موفقیتهایی را که ۲ طرف در مذاکرات به دست آوردهاند از یک سو و ناکامیهای هر یک از
۲ طرف را به اقتضای هر یک از ادوار مذاکرات مورد بررسی قرار دهد. آنچه از مجموع مسائل مربوط به مذاکرات ایران – آمریکا
در تاریخ بعد از انقلاب مشهود است که اتفاقا مذاکرات زیادی را بین ۲ طرف رقم زده است، اینکه عامل تخریب همه مذاکرات
(منظور مذاکرات ناکام است)، منافع باز
یگران مخرب در درون آمریکا یا بازیگران مخرب همپیمان آمریکا بوده است. به بیان دیگر شاید مهمترین عنصری که میتواند
در نقش مخرب یا اخلالگر مذاکرات عمل کند، منافع بازیگران مخرب است.
۱- موافقتنامه الجزایر
توافق الجزایر را میتوان موفقترین نمونه روابط مبتنی بر مذاکره بین ایران و آمریکا از اول انقلاب تاکنون دانست. توافق
الجزایر به قراردادی است که در انتهای مذاکرات بین ایران و آمریکا با وساطت الجزایر انجام شد و در تاریخ ۱۹ ژانویه سال ۱۹۸۱
به امضای طرفین رسید. این توافق بعد از ماجرای سفارت آمریکا و متعاقبا قطع روابط دیپلماتیک و اقتصادی بین ۲ کشور و
بلوکه شدن اموال و داراییهای ایران توسط ایالات متحده و شکست آمریکا در عملیات نظامی (پنجه عقاب) علیه ایران
به دست آمد. طرف ایرانی مذاکرهکننده در مذاکرات الجزایر، بهزاد نبوی، معاون اجرایی شهید رجایی بود. از جانب آمریکا
نیز وارن کریستوفر، قائممقام وزیر خارجه ایالات متحده و از جانب الجزایر محمد صدیق بن یحیی، وزیر خارجه این کشور در مذاکرات شرکت داشتند.
۲- مذاکرات مکفارلین
خرداد ۱۳۶۵ جیمز مکفارلین، مشاور امنیت ملی رونالد ریگان به صورت محرمانه با یک هواپیمای حامل سلاح به تهران
سفر کرد. مذاکره با مکفارلین را فریدون وردینژاد از مسؤولان حفاظت اطلاعات سپاه و محسن کنگرلو، مشاور
نخستوزیر و یکی از نمایندگان مجلس بر عهده داشتند. محتوای مذاکرات تامین سلاح و آزادی آمریکاییها در لبنان بود.
مکفارلین در یک وضعیت پوششی و به عنوان یک ایرلندی به ایران سفر کرده بود. هیات آمریکایی پس از ۴ روز معطلی
و بدون آنکه به تفاهمی برسد، پس از دریافت گذرنامههای خود و تخلیه قطعات یدکی داخل هواپیما در ۷ خرداد ۱۳۶۵ ایران
را ترک کردند. شاید عمده دلیل عدم موفقیت این مذاکرات را بتوان در احساسات انقلابی اوایل انقلاب برای تحقیر طرف
آمریکایی دنبال کرد. البته بحث منطقی که در این بین وجود داشت، این بود که در حالی که بسیاری از ادوات نظامی خریداری
شده ایران (از دوره قبل از انقلاب) در دست آمریکاست و نسبت به احاله آن به ایران تخلف شده است و آمریکاییها
در ارسال اموال و داراییهای نظامی ایران کوتاهی میکنند، بحث مکفارلین برای دادن سلاح به ایران صرفا برای
درگیر ماندن ایران در یک جنگ فرسایشی با عراق است و نه دست دوستی آمریکاییها به سمت ایران.
۳- مذاکرات «کاهش تنش» در زمان بیل کلینتون – محمدخاتمی
سومین تلاش آمریکاییها برای مذاکره با ایران را باید مذاکرات «کاهش تنش» در دوره دولت اصلاحات دانست. انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ و متعاقبا سیاست تنشزدایی دولت وقت ایران (دولت اصلاحات) سبب شد تغییرات گستردهای در سیاست خارجی دولت ایران اتفاق افتد. تغییر فضای سیاست داخلی در ایران، همراه با تغییرات در سیاست داخلی آمریکا بود. در ایالات متحده، انتخاب کلینتون سبب شد صدای تنشزدایی دولت سیدمحمد خاتمی به گوش طرف آمریکایی برسد و آن را به عنوان حسننیتی برای شروع یک روند جدید بین ۲ کشور قلمداد کند. در این بین مادلین آلبرایت حتی پا را پیش گذاشته و نسبت به رفتار دولت متبوعش در قبل از انقلاب اسلامی عذرخواهی کرد و گفت: «آمریکا از رژیم شاه پشتیبانی میکرد. ضرورتهای جنگ سرد، سیاستها و فعالیتهای آمریکا را شکل میداد که تعداد زیادی از ایرانیان از آن متنفر بودند، لذا با چنین سابقهای عکسالعمل ایرانیها قابل درک است».
آلبرایت از دولت ایران خواست به نقشه راه منتهی به عادیسازی روابط به آمریکا بپیوندد. در ادامه بیل کلینتون
نیز همین رویه آلبرایت را ادامه داد و گفت: «ایرانیها حق دارند به خاطر آنچه کشور من یا فرهنگ من یا متحدان
امروزی ایالات متحده ۵۰ یا ۶۰ یا ۱۰۰ یا ۱۵۰ سال پیش به سر کشورشان آوردهاند عصبانی باشند اما این مساله
غیر از این است که گفته شود ما کافریم و آنها برگزیده خداوند هستند». آمریکاییها حتی ادعا کردند برای استقرار
کنسولگری در تهران برای تسهیل صدور ویزای ایرانیان آمادگی دارند اما این سخنان دیری نپایید و آمریکاییها به بهانه
انفجارهای تیر ۱۳۷۵ (ژوئن ۱۹۹۶) و کشته شدن ۱۹ آمریکایی در انفجار برجهای «الخبر»، با ایراد اتهامات بیاساس
علیه سپاه پاسداران، در حالی که بارها گفته شده بود القاعده مسؤول این انفجار بوده است، موجب بهت بسیاری از تحلیلگران شدند.
۴- مذاکرات مستقیم ایران – آمریکا درباره افغانستان و عراق
بعد از روی کار آمدن جرج بوش، روابط ایران و آمریکا در وضعیت بسیار پیچیدهتری قرار گرفت. آمریکا با حمله به ۲ همسایه
شرقی و غربی ایران و با استفاده از بهانهای که گروهک منافقین با ادعای «افشای اسناد هستهای» علیه ایران مطرح
کرده بود و اجماع بینالمللی علیه کشورمان به وجود آورد، در حقیقت ۸ سال روابط دشوار ۲ کشور را دنبال کرد. با این
حال مذاکراتی بین ۲ طرف درباره عراق و افغانستان شکل گرفت. بعدها محمدجواد ظریف از آن تحت عنوان مذاکرات
مستقیم با آمریکاییها در کنفرانس بن آلمان در نوابر سال ۲۰۰۱ برای پیدا کردن جایگزینی برای نظام بعد از طالبان یاد کرد.
۵- مذاکرات مستقیم هستهای در دوره روحانی – اوباما
شاید طولانیترین مذاکرات مستقیم بین ایران و آمریکا را باید مذاکرات مربوط به برجام قلمداد کرد؛ چندین دور
مذاکره مستقیم بین جان کری، وزیر خارجه آمریکا و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران که منتهی به برنامه
جامع اقدام مشترک بین ایران و ۱+۵ و حتی گفتوگوی تلفنی بین باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا و حسن روحانی
، رئیسجمهور ایران شد. البته با روی کار ترامپ و اعمال نفوذ صهیونیستها بر ترامپ و دکترین سیاست خارجی او،
خروج وی از این توافق، دیوار بیاعتمادی بین ۲ طرف را بلندتر از هر زمانی در تاریخ بعد از انقلاب اسلامی کرد.
۶- مذاکره غیرمستقیم در دوره پزشکیان -ترامپ
دور دوم ریاستجمهوری ترامپ با ابتکار «حل و فصل اختلافات ۲ طرف» به وسیله ترامپ و با نوشتن نامه از سوی
وی به رهبر انقلاب شروع شد. با پاسخ ایران به نامه ترامپ، عملا مذاکرات بین ایران و آمریکا با وساطت عمان شروع
شد. این مذاکرات با ۲ محور محدودسازی غنیسازی توسط ایران از یک سو و رفع تحریمهای ایالات متحده علیه ایران از سوی دیگر پیش رفته است؛ مذاکراتی که تاکنون ۳ دور آن انجام شده و در آستانه دور چهارم برگزاری آن، صحبتها از تعویق آن به دلایل فنی میشود.