عقبنشینی ترامپ از مواضع پیشین درباره ایران؟
برآیندها نشان میدهند ترامپ بهسمت گزینه «اعمال فشار» حرکت خواهد کرد، اما مسئله تهران نه بازگشت به برجام یا توافقی مانند آن، بلکه مدیریت این فشار است.
به گزارش تجارت ایده آل، ایران و دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا فصل دوم رابطه خود را تا «حدی» متفاوت آغاز کردهاند. ترامپ با وجود بهکارگیری تیمی ضدایرانی در سمتهای وزارت خارجه و مشاور امنیت ملی، تیمهایی را که نگاهی «ملایمتر» نسبت به ایران دارند نیز به کار گرفته و همزمان دستهای بزرگ از اشخاص ضدایرانی را کنار گذاشته است.
برآیندها نشان میدهند ترامپ بهسمت گزینه «اعمال فشار» حرکت خواهد کرد، اما مسئله تهران نه بازگشت به برجام یا توافقی مانند آن، بلکه مدیریت این فشار است.
با توجه به وضعیت اقتصادی و ناترازیها در ایران، دولت ترامپ احتمالاً بهسمت ایجاد ناآرامی در داخل ایران با بازیگری رژیمصهیونیستی حرکت خواهد کرد اما مدیریت ابعاد فشاری که واشنگتن بهدنبال آن است، میتواند از وقوع اتفاقاتی که حدفاصل ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ رخ دادند، جلوگیری کند. به نظر میرسد هر دوطرف درصدد مدیریت تنشهایند تا علاوهبر رقابت، زیان نکنند.
ترامپ میداند مواجهه سنگین با ایران بهمعنای گرفتار ماندن آمریکا در غرب آسیاست که نتیجه آن آزادی عمل چین در رقابت با این کشور خواهد بود؛ چه اینکه فشار بیش از اندازه بر تهران، میتواند روابط آن با پکن و مسکو را عمیقتر کند.
امضای «توافقنامه جامع راهبردی» میان ایران و روسیه در آستانه روی کار آمدن ترامپ، این واقعیت را دربرابر رئیسجمهور آمریکا گشود.
مصاحبه ترامپ با فاکسنیوز و فاصلهگذاری با شروط پمپئوبخشهای مربوط به ایران در مصاحبه رئیسجمهور آمریکا با فاکسنیوز حاوی نکاتی است که در ادامه ازنظر میگذرانید.
۱. ترامپ در جریان مصاحبه گفت آنچه میخواهد فقط جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است. در این اظهارنظر ترامپ دو فاصلهگذاری انجام داده است؛ یک فاصلهگذاری پررنگ با ۱۲ شرط مایک پمپئو، وزیر خارجهاش در دولت اول که غیرواقعی بودند و یک فاصلهگذاری کمرنگ و احتمالی با مارک روبیو، وزیر خارجه دولت دومش که علاوهبر موضوع هستهای، حمایت از مقاومت را هم درکنار آن آورده بود.
نمیتوان اتکایی روی فاصلهگذاری با روبیو داشت، اما فاصلهگذاری ترامپ با شروط دواردهگانه پیشین بیانشده توسط پمپئو، قابلتوجه است.
۲. درخصوص مسئله هستهای، آنچه ترامپ در دولت اول خود پیگیری میکرد، خواست قدیمی دولتهای آمریکایی برای توقف غنیسازی در ایران بود. این درخواست را باراک اوباما، رئیسجمهور اسبق آمریکا نیز پیگیری کرد و بهدلیل بنبستی که به آن خورد، غنیسازی در ایران را پذیرفت.
بهنظر میرسد مواضع ترامپ درباره پرونده هستهای ایران، بر «اصل» غنیسازی متمرکز نیست و احتمالاً «میزان»ها در غنیسازی یعنی درصد غنا و مقدار مواد انباشتشده را هدف میگیرد.
۳. ترامپ در استدلال خود برای هدفش مبنیبر ادعای جلوگیری از آنچه دستیابی ایران به سلاح هستهای خوانده گفته است: «اگر آنها [به سلاح هستهای] دست یابند همه میخواهند آن را بهدست بیاورند و سپس کل مسئله تبدیل به یک فاجعه خواهد شد.»
این استدلال خود یک محدودسازی دیگر در نگاه تهدیدآمیز به ایران به حساب میآید. بیشتر استدلالهای عمومی در غرب علیه برنامه هستهای ایران، مبتنیبر احتمال استفاده از سلاح هستهای علیه رژیمصهیونیستی و منافع غرب در منطقه بود، اما ترامپ در مصاحبه خود جلوگیری از خطر «اشاعه» و مسابقه تسلیحاتی را هدف دولت خود از توافق هستهای با ایران اعلام کرد.
۴. ترامپ درباره مذاکره بیشتر از اعمال محدودیتهای خاص، بر «نظارت» تمرکز کرده است. هرچند احتمالاً در هر مذاکره، کاهش ذخایر اورانیومی ایران مورد درخواست خواهد بود، اما تمرکزها بر نظارت است.
رئیسجمهور آمریکا در جریان صحبت درباره انگیزهاش برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای و تحقق آن با یک توافق گفته است: «راههایی برای اطمینان پیدا کردن مطلق از این مسئله [جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای] وجود دارد، اگر یک توافق را برقرار کنید… باید ۱۰ بار راستیآزمایی کنید.»
۵. ترامپ ادعا کرده «خوب خواهد بود اگر مسائل با ایران را بدون حمله اسرائیل بتوانیم حل کنیم.» علاوهبر تکرار تهدیدهای نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران، جایگاه آمریکا را مجدداً در این منازعه ترسیم کرده است.
ترامپ با نام بردن از رژیمصهیونیستی در حمله به تأسیسات هستهای ایران، هرچند تهران را تهدید کرده است، اما روشن کرده قصد ندارد آمریکا خود مستقیماً چنین اقدامی را انجام دهد؛ این درحالی است که تلآویو همواره امیدوار بوده این حمله بهصورت مشترک انجام شود.
مواضع رئیسجمهور آمریکا، پیامهایی بهظاهر متناقض را به ذهن متبادر میکند، اما بهنظر میرسد ترامپ قصد داشته هرکدام از منظورها، در ذهن طیف خاصی بنشیند.
رئیسجمهور آمریکا هرچند تلویحاً به این نکته اشاره کرده که افسار رژیمصهیونیستی در امور کلان مانند حمله به تأسیسات هستهای ایران در دستان واشنگتن است اما همزمان قصد داشته بگوید میتواند بهجای حمایت از تلآویو، در جایگاه میانجیگر برای کاهش تنشهای منطقهای نقش ایفا کند.
این نگاه خود یک افول جدی در جایگاه رژیمصهیونیستی در آمریکاست که ورای نفوذ لابی صهیونیستی در واشنگتن صورت میگیرد.
فشار ساختاری رقابت قدرتهای بزرگ و ضربهای که چین به جایگاه جهانی و منطقهای آمریکا وارد کرده، خواهناخواه فعالیت لابی صهیونیستی را دور زده است و از توجه واشنگن به غرب آسیا خواهد کاست.
تأکید غیرمستقیم ترامپ بر اینکه قرار نیست آمریکا به تأسیسات هستهای ایران حمله کند و اگر طرفی قصد آن را داشته باشد، آن رژیمصهیونیستی است، درکنار تهدید تهران به استفاده از تلآویو برای محدود کردنش یک افول جدی در جایگاه تل آویو در واشنگتن را نشان میدهد.
تمایل آمریکا به حمایت مستقیم از رژیمصهیونیستی کاهش یافته و علاوهبر آن واشنگتن به این سمت سوق یافته که تلآویو را به شکل جدیتر برای منافعش، «مصرف» کند. این مصرف کردن بهمعنای برکنار ماندن آمریکا از تبعات تحرکاتش در منطقه است، زیرا رژیمصهیونیستی به نیابت از این کشور عمل کرده و تبعات آن را حذف خواهد کرد.
۶. نوع برخوردی که ترامپ با مقامات دولت پیشین خود داشته و تفاوتی که در نظراتش با مقامات کنونی خود ابراز کرده، بر شخصمحوری او و تمایلش به مداخله مستقیم در حلوفصل قضایا حکایت دارد.
او نهتنها نزدیکترین افرادش در دولت اول را کنار گذاشته، بلکه بهراحتی نظرات متفاوت خود را نسبت به مقامات دولت فعلیاش بیان میکند.
بهنظر میرسد ترامپ میخواهد ایران بهجای درگیری با ساختارهای رسمی و دولتی آمریکا مانند مذاکرات غیرمستقیم یا از طریق وزارتخانههای خارجه، مستقیماً با افراد نزدیک به شخص او به توافق برسد.
۷. ترامپ در بخشی از مصاحبه خود گفته است «امیدوارم ایران به توافق برسد. منظورم این است که آنها توافقی انجام نمیدهند، حدس میزنم این نیز مشکلی ندارد.» این اظهارنظر میتواند دو معنا داشته باشد؛ یک معنا ارزش پایین توافق برای ترامپ است، درحقیقت او خواسته به تهران تأکید کند برخلاف ایران برای توافق تحتفشار نیست و نیازی به آن ندارد. معنای دیگر که البته تعارضی با معنای اول ندارد، رضایت ترامپ به یک توافق غیررسمی و قرارومدارهایی است که براساس آنها، تنشها حول ایران کاهش بیابد تا در ازای فشارهای کمتر به تهران، واشنگتن نیز از فراغبال لازم برای رسیدگی به دیگر پروندههای خود برخوردار شود.
پیام لغو حفاظتها و برکناری هوک
رئیسجمهور آمریکا در روزهای اخیر ابتدا میزان حفاظت از جان بولتون، نخستین مشاور امنیت ملی خود در دولت پیشینش، و سپس حفاظت پمپئو و برایان هوک را کاهش داد. این حفاظتها در دوران عدم اشتغال دولتی این افراد، با ادعای تهدید جانشان توسط ایران برقرار شده بودند.
درخصوص مایک پمپئو و جان بولتون، ایران تنها یکی از حوزههای فعالیشان بوده است. اما در اقدامات محدودکننده ترامپ علیه مقامات دولت نخستش، پای ایران در دو حوزه واضح است. برایان هوک، نماینده ویژه در امور ایران بوده است. از سوی دیگر اقدام محدودکننده، شامل لغو حفاظت از آنان با ادعای احتمال ترورشان توسط ایران بوده است.
آنچه این افراد درخصوص رابطه با ایران انجام میدادند، به شرح ذیل است:
۱. آنها درقبال ایران خواهان امتیازات حداکثری و رؤیایی بودند که تهران هیچگاه نمیتوانست آنها را انجام دهد. از این رو ترامپ با چنین افرادی نمیتوانست یک توافق دیپلماتیک بهدست آورد.
۲. این افراد علاوهبر آنکه اهل توافق دیپلماتیک نبودند، به تحریم و فشارهای مختلف رضایت نداشتند و میکوشیدند قضایا را بهسمت تنشهای گرم سوق دهند.
۳. این افراد، حتی بولتون که در زمان ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، در سال ۲۰۲۰ در بغداد برکنار شده بود، به دخالت در این ترور مشهورند و اساساً به دلیل نقشآفرینی در این واقعه تحت حفاظت قرار داشتند.
نمیتوان کتمان کرد که واقعه ترور، مانع و سدی تاریخی در روابط ایران با دولت ترامپ است. به نظر میرسد ترامپ در دولت دوم خود سعی کرده تا جایی که امکان دارد، به لحاظ معنایی و عملی، این مانع را تسهیل کند. او از یک سو عوامل سوقدهنده به سمت واقعه ترور را منزوی کرده و از سوی دیگر، حفاظت از آنان را لغو کرده است. لغو حفاظت از آنها به معنای حرکت توأمان ترامپ درخصوص تسهیل مانع ترور با گام عملی و از سوی دیگر، کمتر کردن سطح تنش با ایران از طریق کاهش ایرانهراسی در داخل آمریکاست.
۴. چارلز کوپرمن، قائممقام مشاور امنیت ملی در دولت ترامپ که قائممقام جان بولتون بود، درباره لغو حفاظت از مقامات ادعا کرده این اقدام اثر وحشتناکی روی تیم امنیت ملی جدید ترامپ خواهد گذاشت. او گفته است تیم جدید ترامپ نیز به دلیل توصیههای خود به ترامپ، مستلزم حفاظت امنیتی بلندمدت خواهند بود.
این اظهارنظر از سوی فردی مهم در دولت اول ترامپ، نشان میدهد بحث «پاسخگویی» و به نوعی «مجازات» مقامات نیز در میان است.
کوپرمن اینگونه نگرانی خود و تیم مزبور را شرح داده که اعضای امنیتی دولت باید با فراغ بال توصیههای خود را به رئیسجمهور منتقل کنند و بدانند در برابر تبعاتی که بر مبنای این توصیهها مترتب میشوند، در امانند.
ترامپ اما با لغو حفاظت از این افراد، خواسته به همه بگوید اگر توصیهای ویرانگر و اشتباه انجام دادند، در برابر این توصیه ویرانگر پاداش دریافت نخواهند کرد، بلکه باید نگرانیهای ناشی از تبعات آن را هم تحمل کنند.
۵. اخراج برایان هوک از دولت دوم ترامپ، معنای خاصی دارد و با قضیه بولتون و پمپئو متفاوت است. برایان هوک برخلاف این دو، با ترامپ شاخ به شاخ نشده و در جریان انتخابات ریاستجمهوری در تیم انتخاباتی او به شدت مشغول بود؛ گرچه پمپئو نیز با بولتون تفاوت داشت و از رویارویی جسورانه با ترامپ خودداری کرده بود.
برایان هوک در جریان یک «پاکسازی پس از فراغت» از تیم ترامپ اخراج شد. ترامپ در روز اول ریاستجمهوری خود در شبکه اجتماعیاش با نام «تروث» اعلام کرد قصد دارد «هزار نفر» از کسانی را که با دیدگاه او مبتنی بر «بزرگی دوباره آمریکا» همجهت نیستند و از دولت قبل در تیمش باقی ماندهاند، «شناسایی» و اخراج کند. در جریان این پاکسازی، چهار نفر اخراج شدند که یک نفر از آنها برایان هوک بود. خوزه آندرس از انجمن ورزش، سلامتی و تغذیه، مارک مایلی از انجمن ملی مشاوره زیرساختها و کیشا لنس باتمز از اتاق تجارت ریاستجمهوری، سه نفر دیگر بودند.
اخراج هوک به دلیل رویارویی و جسارتورزی وی نسبت به ترامپ نبود، بلکه رئیسجمهور آمریکا او را در یک پاکسازی عقیدتی اخراج کرد. آشکار است عقیدهای که هوک را از تیم ترامپ جدا ساخت، نگرش متعصبانه و تا حدودی جنگطلبانهاش نسبت به پروندههای سیاست خارجی ازجمله ایران بود. هوک تا پیش از این، یکی از گزینههای بازگشت به مقام پیشین خود تلقی میشد.
جایگزینی «شرط» ترامپ با «شروط» پمپئو چرا مهم است؟
پس از آنکه ترامپ از برجام خارج شد، پمپئو، وزیر خارجه وقت وی، در جریان یک کنفرانس خبری ۱۲ شرط متعدد و سنگین را به عنوان پیششرط مذاکره با ایران تعیین کرد. در این شروط، هرچند برنامه هستهای ایران هدف قرار گرفته بود اما دایره وسیعی از مسائل دیگر را نیز در خود جای داده بود؛ مسائلی که به حوزه موشکی و منطقهای مربوط بود. با این حال اما در این شروط، اشارهای مستقیم به جلوگیری از ساخت سلاح هستهای وجود نداشت. ترامپ اما در مصاحبه با فاکسنیوز تنها خواسته خود در قبال ایران را خودداری از ساخت سلاح هستهای عنوان کرده است. این خواستهای است محدود و مورد قبول ایران، زیرا تهران همواره و ازجمله در هفتههای اخیر بارها تأکید کرده به دنبال ساخت سلاح هستهای نیست.
نسبتهای ایران با ترامپ «پروپراگماتیست»
ترامپ به عملگرایی مشهور است، اما نوع عمل وی بیشتر مکانیکی و بدون توجه به ابعاد دیگر بوده است. کارزار فشار حداکثری او و سوق یافتنش به ترور مقامات ایرانی، نمودی از عملگرایی مکانیکی وی در قبال ایران بود. او فکر میکرد به شکل مکانیکی فشار را افزایش خواهد داد تا ایران در انتهای مسیر خرد شده و تسلیم شود.
او در دور دوم ریاستجمهوری خود پراگماتیستتر شده است. نشانههای زیادی برای این موضوع وجود دارد. به عنوان نمونه، او که در دولت نخست خود به دنبال تصویب بودجه ۶ میلیارد دلاری برای کشیدن دیوار در مرز با مکزیک و مسدود کردن مسیر مهاجران بود، حالا علاوه بر آن خواهان اجرای طرح ۳۰۰ میلیارد دلاری اخراج ۱۲ میلیون مهاجر غیرقانونی است.
ترامپ همچنین این بار به سرعت کانادا را تحتتأثیر قرار داده است، در حالی که در دور اول صرفاً مسئله توافق نفتا میان این دو کشور جریان داشت.
ترامپ از عملگرایی رادیکال و مکانیکی خود که به حمایتش از ۱۲ شرط پمپئو علیه ایران منجر شد، در قالب جدید و «پروپراگماتیست» خود، علاوه بر افزایش قدرت و ابعاد عملگراییاش، جوانب دیگری را نیز مدنظر قرار داده است.
عملگرایی رادیکال و مکانیکی او در دوره اول به نتیجهای در قبال ایران منجر نشد، اما ترامپ پروپراگماتیست قرار نیست در دور دومش، حداقل در روزهای اول، به سمت تشدید فشارها گام بردارد، بلکه میکوشد پیشنهاد و شروط قابل دسترسی را مطرح کند.
پروپراگماتیست شدن ترامپ هرچند فشار سهمگین دور نخست را همچنان حفظ کرده، اما از رویاپردازی نیز دست کشیده است.