
جولیا باترفلای هیل، دختری که دو سال بالای یک درخت زندگی کرد
جولیا باترفلای هیل، در دوران کودکی از دنیای بیرون احساس بیگانگی میکرد و به همین دلیل زمان زیادی را به مسائلی اختصاص داد که برایش اهمیت داشت، از جمله حفاظت از محیط زیست.
به گزارش تجارت ایدهآل، جولیا باترفلای هیل در دوران کودکی با دنیای بیرون احساس بیگانگی میکرد و به همین دلیل، در طول زمان توجه خود را به مسائلی معطوف کرد که برایش اهمیت داشتند، از جمله حفاظت از محیط زیست. در سال ۱۹۹۷، جولیا با اقدام شجاعانهای که توجه بسیاری را جلب کرد، از یک درخت سرخچوب باستانی ۱۰۰۰ ساله در کالیفرنیا بالا رفت و تصمیم گرفت ۷۳۸ روز از زندگی خود را در بالای آن درخت بگذراند. او با این کار هدف خود را اعتراض به برنامههای شرکت چوببری Pacific Lumber برای قطع درختان جنگلهای سرخچوب اعلام کرد.
روز ۱۰ دسامبر ۱۹۹۷، جولیا که ۲۳ ساله بود، از درختی در جنگلهای سرخچوبهای کالیفرنیا بالا رفت و تصمیم گرفت که دو سال از عمر خود را در آنجا سپری کند. این درخت سرخچوب باستانی که او نام آن را «لونا» گذاشت، مکانی برای زندگی او شد و جولیا در طی این مدت علاوه بر مبارزه برای حفاظت از درختان، به دیگران نیز الهام بخشید. جولیا در طول این مدت زندگی خود را در ارتفاعات درخت به شیوهای کاملاً خاص و متفاوت از سایرین گذراند.
او برای نیویورک تایمز نوشت: «من دو سکوی مختلف دارم. یکی ۵۴ متر ارتفاع دارد که فضای ذخیرهسازی من است و دیگری فضای زندگی من است که حدود ۳۰ متر ارتفاع دارد. شاید ابعاد آن ۱.۲۲ در ۱.۸۳ متر باشد. هر هفته یک تیم زمینی برای من غذا و لوازم میآورد. من کیسه ضایعات خود را پایین میفرستم و لوازم را بالا میکشم. من یک اجاق کمپینگ دارم و آبم را از باران و مه تأمین میکنم. مثل همه مردم از دستشویی استفاده میکنم و هنر ویژه نظافت شخصی با اسفنج را یاد گرفتهام: آب را جمع میکنم، آن را گرم میکنم و بدنم را با آن میشویم. خوشبختانه هیچوقت بیمار نشدهام.»
جولیا باترفلای هیل در سال ۱۹۷۴ متولد شد. او در دوران کودکی خود تا سن ده سالگی در یک ون کاروانی زندگی میکرد زیرا پدرش کشیش سیار بود. به همین دلیل، او بخش عمدهای از دوران کودکی خود را در حال جابجایی در ایالات متحده سپری کرد. در سن هفت سالگی، زمانی که خانوادهاش به یک سفر کوهنوردی رفته بودند، پروانهای روی شانهی جولیا نشست و مدت زیادی آنجا ماند. این اتفاق باعث شد که اعضای خانواده لقب «باترفلای» (به معنای پروانه) را به نام او اضافه کنند.
بعد از استقرار خانواده در آرکانزاس، جولیا به دانشگاه رفت و مشاغل نیمهوقت مختلفی را تجربه کرد، اما همچنان احساس میکرد که هدف زندگیاش روشن نیست. در سال ۱۹۹۶، یک تصادف رانندگی غمانگیز زندگی او را دگرگون کرد. در این حادثه، یک راننده مست از پشت به خودروی او زد و فرمان خودرو به جمجمهاش برخورد کرد که باعث اختلالات شدید در تواناییهای شنوایی و حرکتیاش شد. این اتفاق جولیا را وارد یک بحران روحی کرده و احساس ناامیدی شدیدی نسبت به آیندهاش پیدا کرد.
او در مصاحبهای با مجله Grist در سال ۲۰۰۶ گفت: «برای بهبودی از آن تصادف، ۱۰ ماه درمان فیزیکی و شناختی را پشت سر گذاشتم و در این مدت فهمیدم که باید برای بودن در این سیاره هدفی قویتر پیدا کنم. پس از آخرین مراجعه به دکترم، با دوستانم به یک سفر جادهای رفتم که به کالیفرنیا و سپس به جنگل سرخچوبها رسیدیم.» در آنجا بود که جولیا احساس ارتباط عمیقی با درختان سرخچوب پیدا کرد.
جولیا در یک جشنواره رگی و مراسم خیریه محیطزیستی با فعالان سازمان Earth First آشنا شد. این گروه در حال اعتراض به قطع درختان سرخچوب توسط شرکت Pacific Lumber بودند و جولیا با الهام از آنها داوطلبانه به جمع این فعالان پیوست. او احساس کرد که حالا هدف واقعی زندگیاش را پیدا کرده است. جولیا در این باره گفت: «وقتی برای اولین بار وارد جنگلهای باستانی سرخچوبها شدم، به زانو افتادم و شروع به گریه کردم. من هدف والاتری برای زندگی پیدا کرده بودم. این جنگلهای زیبا در حال قطع شدن بودند و من میخواستم کاری کنم. بعد مردی را دیدم که به دنبال کسی میگشت که به عنوان اعتراض روی درخت برود. دستم را بالا بردم و گفتم من را انتخاب کنید! فکر میکردم سه هفته تا یک ماه اینجا خواهم بود.»
جولیا نام درختی که بر آن زندگی میکرد را «لونا» گذاشت که به معنی ماه بود و بهطور کامل به هدف محیطزیستی خود متعهد شد. در طول این مدت که در لونا زندگی میکرد، او از پنلهای خورشیدی برای شارژ باتریها و سازماندهندههای الکترونیکی استفاده میکرد و یک تلفن بیسیم داشت که از طریق آن تماسهای مختلف سازمانها و مدارس را پاسخ میداد. جولیا بیشتر وقت خود را به نوشتن ۱۰۰ تا ۱۵۰ نامه در هفته میگذراند و به درخواستهای مختلف پاسخ میداد. با وجود تلاشهای مکرر شرکت چوببری برای شکستن اراده او، از جمله ارسال هلیکوپترهایی برای پرواز بر فراز او و قطع کردن لوازم او، جولیا هیچگاه از تصمیم خود دست نکشید.
جولیا همچنین تهدیدهای طبیعی مانند طوفانهای شدید را تجربه کرد. او درباره یکی از شبهایی که به شدت نگران شده بود، گفت: «یک شب فکر کردم به مرگ نزدیک شدم. سرعت باد ۹۰ مایل در ساعت بود. لونا را بغل کردم و شروع به دعا خواندن کردم.»
در دسامبر ۱۹۹۹، جولیا با شرکت Pacific Lumber توافقی دوطرفه امضا کرد که بر اساس آن لونا و تمام درختان یک منطقه وسیع حفظ میشدند. جولیا ۵۰.۰۰۰ دلار نیز به شرکت اهدا کرد تا خسارت درآمد از دست رفته آنها جبران شود و این مبلغ به دانشگاه ایالتی هومبولت برای تحقیقات محیطزیستی اهدا شد. جولیا پس از این اقدام «بنیاد دایره زندگی» را تأسیس کرد و تورهای سخنرانی، جشنوارههای موسیقی و برنامههای آموزشی برای ترویج آگاهی محیطزیستی برگزار کرد.
جولیا پس از پایین آمدن از درخت لونا، احساسات خود را اینگونه بیان کرد: «جولیایی که از درخت بالا رفت به قدری با جولیایی که از آن پایین آمد فرق داشت که مطمئن نبودم چطور میتوانم دوباره در این دنیا زندگی کنم. وقتی پایم را روی زمین گذاشتم، احساسات زیادی داشتم. خوشحالی فوقالعاده به خاطر اینکه درخت و جنگل اطرافش را حفظ کرده بودیم که از نظر خیلیها غیرممکن بود و در عین حال غمگین بودم. من بخشی از آن درخت شده بودم و آن درخت بخشی از من بود و من نمیدانستم آیا میتوانم دوباره با دیگران سازگار شوم.»
امروزه، جولیا باترفلای هیل به عنوان نویسنده، مربی زندگی و سخنران انگیزشی فعالیت میکند و تلاش میکند تا مردم را به زندگی آگاهانه و پرمعنا تشویق کند.